۱۳۸۶ فروردین ۱۰, جمعه

اولین اسکیس من

من از ترم اول آسمان دانشگاه را هر روز نگاه می کردم و از آن لذت می بردم. و از آن عکس می گرفتم تا خاطره ای از آن لحظه ی دوست داشتنی داشته باشم.ما در ترم دوم باید درس مقدمات طراحی 1 را بگذرانیم . به عنوان اولین کار استاد به ما اسکیسی داد به نام .«دیوار من»استاد به ما گفت شما یک دیوار دارید می توانید با آن هر کاری که می خواهید انجام دهید فقط باید هفتاد درصد آن خالی و سی درصد آن پر باشد. اسکیس به معنای جواب دادن به یک سوال در یک مدت معین است.ما شش ساعت وقت داشتیم تا به استاد پاسخ بدهیم من شروع کردم به نقاشی کشیدن یک دیوار کشیدم که هفتاد درصد آن پنجره است و از آن پنجره آسمان دانشگاهم(همین عکسی که در پست قبلی دیدید) را نقاشی کردم.بله من همچنین دیواری می خواستم.استاد از کار من خوشش آمد.در آخر از ما خواست که دیوار هایمان را بسازیم و چون بعضی ها به جواب مورد نظر استاد نرسیده بودند می توانستیم دیوارمان را تغییر بدهیم.من هم دیوارم را ساختم و این دفعه درون دیوار را به شکل یک درخت خالی کردم

۵ نظر:

ناشناس گفت...

ذوق و شوقتان مايه‌ي رشك و تحسين است.
اميدوارم كه در ادامه‌ي راه نيز پايدار باشيد.

ناشناس گفت...

جواب دادن به یک سوال در یک مدت معین

ناشناس گفت...

ترانه گرامي
ما وقتي بچه بوديم توي ديوار باغ مان که سنگچين بود جا سازي ميکرديم و اسباب بازي ئي که نامش غار غارک بود و از گردو درست کرده بوديم مي گذاشتيم . مار ها و موش ها هم براي خودشان در سنگچين ديوار ها براي خودشان استراحت گاه مي ساختند.

گاه با قوطي کبريت.. خشت هاي گلي مي ساختيم و خانه هاي گلي بنا مي کرديم. اين خانه ها را کنار رود خانه و دشت مي ساختيم. هنوز هم که هنوز است خانه هاي کنار دشت و رود و دريا را دوست دارم . با اين تفاوت که آنروز ها خانه هاي مان باندازه يک کف دست بود و همه جا ميشد ساخت. اما اين روزها خانه هايمان چندين برابر خودمان است و هر جا نمي توانيم بر پايش کنيم.

حالا که اسم ديوار آمده من کلي حرف براي ديوار دارم

پشت آن ديوار شايد باعچه اي باشد با گل هاي قشنگ که سالار عزيز از آن عکس مي گيرد.
پشت آن ديوار شايد کلبه اي باشد که مادري مهربان براي کودکش لا لائي مي خواند
پشت آن ديوار شايد نامه اي از يک دوست باشد که از دست پست چي افتاده است
پشت آن ديوار شايد يک کامپيوتري باشد که من با آن اين واژه ها را بدنبال هم مي نويسم

اما ديوار شما و طرح آن و تفکر پشت آن و خاطره اش بياد ماندني ست

با شکو فا ترين درود ها
گاهنگار پرستو

ناشناس گفت...

عمو فریدون گرامی
بابام عاشق کامنت های شماست

ترانه گفت...

من و سالار هردوی ما دوست داریم بیایم پشت اون دیواری که کامپیوتر داره و مهربون ترین عموی دنیا رو زودتر ببینیم